سبک طبیعت گرایی

سبک طبیعت گرایی

آموزش نقاشی سبک طبیعت گرایی

نقاشی طبیعت گرا چیست ؟

در میان هنرهای تجسمی، تنها مکتب وفادار به طبیعت، ناتورالسیم یا طبیعت گرایی می باشد،
که شامل نقاشی توصیفی از طبیعت به همراه پیکره های انسانی است که با کمترین تغییرات به نمایش در می آمدند.
این وفاداری به طبیعت حالتی عکاسی گونه را القا می کند.
طبیعت گرایی نو که از اوایل قرن 19 شکل گرفت نوعی بیان (موثق بودن) و (امانت داری) در برابر طبیعت بود که توسط مولف اهل فرانسه (امیل زولا) بوجود آمد.
این سبک هنری، برای اولین بار در نقاشی های مناظر در انگلستان و سپس به اقصی نقاط اروپا راه یافت (پیش از اینکه به فرانسه برسد).
این سبک نیز به مانند مکاتب نقاشی دیگر به صورت بسیار زیاد متاثر از (زیبایی شناسی) و (فرهنگ) منطقه های متفاوت بود.

تنها سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که:
آیا هیچ نقاشی ای می تواند به صورت کامل طبیعت گرا باشد بدون اینکه هنرمند به واسطه خلق و  انعکاس افکار خود بالاجبار به پاره ای از تغییرات نپردازد؟






طبیعت گرایی                                                                       واقع گرایی

تفاوت بین واقع گرایی و طبیعت گرایی چیست ؟

اغلب اوقات طبیعت گرایی و واقع گرایی به اشتباه استنباط می شوند.
در بیان تفاوت مابین این دو سبک دو جنبه را می توان عنوان کرد:
 در وهله اول ، واقع گرایی تمایل به پرداختن به موضوع دارد تا به تکنیک،  بدین معنا که این مکتب بیشتر به میان مضمون چه کسی و چه چیزی می پردازد،
به طور معمول هنرمندان واقع گرا مردم را در زندگی روز مره شان به تصویری می کشند
ایشان تمایل کمتری به تصویر کردن افراد بلند مرتبه با حرکات قهرمانی دارند.

برخلاف آنها دسته دوم طبیعت گراها تنها به مفهوم چگونه اهمیت می دادند،
به این معنی که موضع نقاشی آنها این است که چگونه موضوع را در نهایت امانتداری نقاشی کنند.
 در وهله بعدی ، واقع گرایی معمولا با هوشیاری و آگاهی سیاسی و اجتماعی مرتبط است.
با اینکه هنرمندان رئالیسم اغلب اوقات به سبک طبیعت گرایانه نقاشی می کردند.
ولی تمایل به ترسیم طبیعت دغدغه صرف آنان نبوده و به ندرت چنین نگرشی را داشتند.


تفاوت طبیعت گرایی و ایده آل گرایی چیست ؟

در هنر نقاشی، ایده آل گرایی لغتی است که بیشتر در نقاشی از پیکره انسانی کاربرد داشت.
 به رسم دست همیشگی، در این سبک، به تصویر کردن پیکره های بدون عیب و نقص،  صورت های زیبا و موهای عاری از هر گونه عیب و اشکال پرداخته می شود.
حتی هنرمند ایده آل گرا به ندرت به زندگی روزمره انسانها می پردازد و بیشتر توجه به هنر مذهبی دارد.
چنین مکتبی که به نوعی (تصنع گرایی ) را در دل خود داشت، به هیچ صورتی وجه تشابهی با طبیعت گرایی نداشت،
حتی در نقاشی های کاراواجو نیز از پیکره مردم خیابانی در هنر مذهبی استفاده شده ولی در عین حال خبری از ایده آل گرایی نیست،

از  پیشکسوتان هنر سبک طبیعت گرایی که مضامین انسانی و فضاهای داخلی را مورد  توجه قرار می دادند می توان از (ورمیر) (پیتردهوخ) (امانوئل دویت) نام برد.
تاریخ اولین آثار طبیعت گرایی به سده 500 قبل از میلاد مسیح تا 1800 میلادی می رسد.

مجسمه سازی طبیعت گرایانه

در واقع مجسمه سازی طبیعت گرایانه سابقه طولانی تری در قیاس با نقاشی طبیعت گرایانه داشتند.
از آنجای که نمایش قدرت و تبحر مجسمه سازی پیکره های انسانی را می توان به صورت کاملا حرفه ای در هنر یونان جستجو کرد؛
اینگونه نتیجه می گیریم که اولین جرقه های ناتورالیستی در دوره یونان باستان زده شد.
همچنین نمی توان هنر نقاشی دیواری و موزائیک های بیزانس را در این راستا ندیده گرفت.
پس رکود سنگینی که در قرون تاریک وسطی بر هنر سایه افکنده بود، اولین اشارات احیای طبیعت گرایی را می توان در آثار جیوتو جستجو کرد.
لذا هنر رنساس در ایتالیا نقش بسزایی در ناتورالیسم فیگورایتو داشته است.

گرچه در این دوره بیشتر طبیعت گرایی فیگورایتو مورد توجه بوده است و نقاشی از مناظر از اهمیت چندانی برخوردار نبوده است.
از هنرمندان تاثیر گذار بر مکتب مورد نظر می توان به (لئوناردو داوینچی) (کاراداجو) و (میکل آنژ) و (دورر) اشاره کرد.

  طبیعت گرایی                                                              ایدئالیسم

انواع طبیعت گرایی (منظره- پیکره)

همانطور که توضیح داده شده، تنها مضمون ارائه شده در نقاشی های طبیعت گرایانه، مناظر و روستا ها و … نبود.
بلکه پرتره های انسانی نیز نمونه های عالی این سبک محسوب می شدند.
بعلاوه واژه طبیعت گرایی از کلمه طبیعت مشتق شده بنابراین رایج ترین موضوع آن مناظر طبیعی می باشد،
که نمونه عالی آن در نقاشی های جان کنستابل دیده می شود.

ویلیام ترنر هنرمند صاحب نام دیگر این مکتب در بیان اثرنور در نقاشی هایش، به کارگیری تاثیرات اکسپرسیونیستی می پردازد.
این در حالی است که او به نگرش طبیعت گرایی و انعکاس مناظر طبیعت هم وفادار مانده است.

پل سزان نیز چندین اثر از نمای کلیسای سن ویکتورز را نقاشی می کند،
که در آن ناتورالیسم قربانی خواست هنرمند در نمایش حالت هندسی اثر و تعادل بصری کار شده است.
هیچ کدام از این هنرمندان تعلق خاطر محض به مکتب گرایی ندارد؛
به این دلیل که ایشان بیش از اینکه دغدغه نمایش طبیعت را داشته باشند به بیان احساسات و حالات شخصی خود می پرداخشد.






طبیعت گرایی در نقاشی از پیکره

از جمله هنرمندانی که از پیش کسوت های این سبک بودند جیوتو بوده است؛
که انقلابی در نقاشی از پیکره های انسانی در ابعاد بسیار عظیم برای نقاشی های دیواری کلیسای اسکردونی در پاروا خلق کرد.
از دیگر هنرمندانی که لزوماً متعلق به این سبک نبوده و آثار طبیعت گرایانه ای ارائه دارند می توان به:

  • لئوناردو داوینچی خالق اثر معروف مونالیزا به خاطر نقاشی طبیعت گرایانه پرتره بسیار زنده و طبیعی در سال 1506 میلادی
  • میکل آنژ به خاطر به کار بردن پیکره های مجسمه گونه در سقف کلیسای سیسیتین در سالهای 41-1536 میلادی و 1512-1508 میلادی )
  • کاراواجو (به خاطر تصویر کردن انسان ها و پیکره ها در محیط های خیابانی نام برد.)   


طبیعت در عصر حاضر (1800میلادی تا کنون)

در طول قرن 19، در پاسخ به سبک رومانستیم دو مکتب شکل گرفت : رئالیسم و نائورالسیم.
 در حالیکه رومانیستم بر پایه اعتقاد هنرمندان به بیان عواطف و احساسات بود  رئالیسم بیشتر به ارائه استدلال و منطق پرداخته و تلاش کرد تا هر چیزی را  همانطور که هست ببیند.
اما همانگونه که قبلا توضیح داده شد، تفاوتهای ما بین این دو سبک وجود دارند.
در عصر حاضر گروه هایی در این زمینه فعالیت کردند تا (طبیعت) را آن طور که هست منعکس کنند:

  1. مکتب نورویچ
    این مکتب که توسط شخصی به نام جان کروم (میلادی John Crom 1768 – 1821) اداره می شد.
    و پس از او توسط نقاش بنام (John Sell Cotman 1782-1842) مدیریت می شد.
    این گروه بیشتر تحت تاثیر نقاشان منظره گرای قرن 17 میلادی بودند
     و شامل هنرمندانی چون میندرت هوبما میلادی (Mindet Hoobema 1638-1709) و  جاکوب وان روسیدال میلادی (Jacob Van Ruisdael 1628-1682) می شد.
  2. مکتب هادسون ریور (میلادی Hudson River School 1825-1875)
    این جنبش شامل هنرمندان سبک رومانسیتم بود که در طول سده 50 قرن 19 میلادی در نیویورک به وجود آمد.
    و توسط نقاش انگلیسی تبار توماس کول (میلادی Thomas Cole 1801-1848) اداره شد.
     از دیگر اعضای موفق آن آلبرت بیرستات (میلادی Aibert Bierstadt 1830-1902)  و فردریک ادوین چرچ – میلادی Frederic Edwin church 1826-1900 بودند.
  3. مکتب باربیزون (میلادی1875-1830)
    این گروه تاثیر گذارترین هنرمندان طبیعت گرا بودند که در فرانسه شکل داده شدند.
    و جمعی از نقاشان منظره پرداز را از اروپا ، امریکا و استرالیا را دور جمع کرده بود.
    این گروه توسط نئودور روسو (میلادی Theodor ousseau 1812-1867) اداره شد و اعضای آن عبارت بودند از:
     کامیل کورو (Camille Corot 1796-1875) ژان فرانکو میله (Jean Fracois  Millet 1814 -1875) این مکتب بعدها به صورت همزمان و به عبارتی جایگزین  امپرسیونسیم شد.





4. مکتب پرسه زنان روسی (میلادی Russian Wanderers 1863-1890)

این گروه جوان در سال 1863 از هنرمندان آکادمی در سن پترزبورک تشکیل شد.
جوانان هنرمند و زیر مجموعه آن به اقصی نقاط روسیه سفر کرده و به نقاشی از مناظر می پرداختند.
اعضای این گروه عبارتند از:
واسیلی پرو (میلادی 1882-1834) Vasily Perov
الیا رپین (میلادی 1930-1844) ilya Repin
واسیلی پولیو (میلادی 1927-1844) Vasily Polenov
واسیلی سوریکف(میلادی 1927-1848) Vasily Surikov
فتودور (میلادی 1873-1850) Feodor Vasilyev
ایوان شیشکین(میلادی 1898-1832) Ivan Shishkin

5. مکتب هاگ 1900-1860 میلادی (The Hague School)

این مکتب که درقرن 19 میلادی شکل گرفت ، به شدت تحت تاثیر مکتب و دیدگاه با باربیزون ها بود.
اعضای این تشکل:

یوهانس باس بوم 1891-1817 Johannes Basboom
جوحان هنردریک وایسنبروخ 1903-1824  Johan Hendrik Weisenbruch
جاکوب ماریس 1899-1837    Jacob Maris
ماتیاس ماریس 1917-1839 Matiass Maris
ویلهم ماریس 1910-1844   Wilhelm Maris
ژوزف اسرائل 1911-1824 Jozef Israels
هندریک ویلهلم مس داگ 1915-1831 

Hendrik Willem Mesdag

امپرسیونیسم به عنوان ناتورالیسم

معروفترین جنبش طبیعت گرایانه بدون شک مکتب امپرسیونسیم بوده که به خصوص در اثرهای:
 کلومونه میلادی1903-1840 (Claude Monet) و رنوار میلادی 1919-1841  (Renoir) و آلفردسسیلی میلادی 1899-1839(Aifred Sisley)  و کامیل پسیارو  میلادی 1903-1830 (Camile Pissarro) نمود پیدا کرد.
تعلق خاطر  امپرسیونسیم و نائورالسیم را می توان در باز نمایی نور به عنوان تنها عصر  تاثیر گذار بر رنگ و فرم در امپرسیونسیم جستجو کرد.
همچنین زمانیکه هنرمند از رنگ های متنوعی همچون صورتی برای طلوع خورشید و چمن خاکستری برای این بیان یک عصر زمستانی استفاده می کند،


به نوعی اکسپرسیونسیم را نیز وارد عرصه طبیعت گرایی کرده است.

6. مکتب نقاشی گلاسکو
از گروه از سال 1880 میلادی به فعالیت خود پرداخت و تا سال 1915 پا بر جا بود.
 هنرمندان آن بیشتر به نقاشی مناظر حومه شهرها و مشاغل معمول و رایج در آن  مناطق می پرداختند. اعضای دو نفره این جنبش که با مکتب باربیزون و هوگ و  امپرسیونسیم آشنا بودند. جمیز گوتری James Gauthierr )1930-1859) و جان  کوری John Cowdery)1941-1856)

7. مکتب نیولن 1914-1884 Newlyn School
این گروه هنری انگلیسی بیشترین فعالیت را در نقاشی از مناظر داشتند . اعضای آن عبارت بودند از:
والتر لانگ لی میلادی 1922-1852 (Walter Langley)
استنوپ فوریس میلادی 1947-1857 (Stanhope Forbes)
فرانک براملی میلادی 1915-1857 (Frank Bramley)
و هنرمند اهل هند نورمن گارستین میلادی 1926-1847 (Norman Garstin)

8. مکتب هایدلبرگ
گروه استرالیای که بیشتر به نقاشی از فضای باز می پرداختند و ترکیبی از امپرسیونسیم و باربیزون بود .اعضای این گروه:
تام روبرتس میلادی 1856-1931 (Tom Roberts)
آرتو راسیترتون میلادی 1943-1867 (Arttur Steerton)
چارلز کاندر میلادی 1909-1868 (Charles Conder)

حسن عابدی 2020

www.HassanAbedi.com

سایر

26 بهمن 1398 Academy

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...