مکتب اکسپرسیونیسم یا حالت گرا
نقاشی اکسپرسیونیسم ، سبکی هنری است که در آن هنرمند به جای پرداختن به واقعیت عینی،
به عواطف ذهنی و اتفاقات درونی خود توجه کرده و آنرا باز نمایی می کند.
وی این هدف را با:
- تغییر شکل دادن
- اغراق کردن
- بدوی سازی
- پویا نمایی
- و خشونت گرایی در تصاویرش اجرا می نماید.
مکتب اکسپرسیونیسم یکی از وسیع ترین حرکت های اواخر قرن 19 میلادی بوده است،
که بیشتر در دوران قرون وسطی اروپا در آلمان ریشه دوانده بود.
ناگفته نماند که هنرمندان:
- اتریشی
- فرانسوی
- و روس نیز در این جنبش سهیم بودند؛
که در سالهای قبل از جنگ جهانی اول و در طول جنگ نیز به فعالیت خود ادامه می دادند.
اکسپرسیونیسم که بخصوص در آلمان و در پاسخ به عواملی همچون اضطراب های همگانی،
روابط ناموزون انسانی در دنیا و عواطف و احساسات معنوی گم شده؛ بوجود آمد،
تاثیرات قابل توجهی از سمبولسیم گرفته بود.
هنرمندانی که در شکل گیری اکسپرسیونیسم دخیل بوده اند:
تعدادی از هنرمندان نظری همچون:
ون سان ونگوک،
ادوارد مونش،
جیمز انسور در شکل گیری اکسپرسیونیسم نقش بسزایی داشتند.
آنها، نقش موثر خود را با تغییر فرم ها و استفاده از رنگ های درخشان بر پیرامون سبک اکسپرسیونیسم گذاشتند.
ظهور جنبش اکپرسیونیسمی
این سبکها بعدها به صورت اکسپرسیونیسم انتزاعی در همان کشور آلمان و سپس به صورت نئو اکسپرسیونیسم در دهه 1980 میلادی شکل گرفت.
کلمه اکسپرسیم در سال 1910 میلادی توسط مورخ هنری اهل چک به نام آنتونین ماتک به زبان آمد وی تلاش به این هدف داشت که واژه مقابل امپرسیونیسم خلق کند.
امپرسیونیسمی که با کاربرد رنگها به باز نمایی طبیعت و زندگی انسانی می پرداخت در مقابل اکپرسیونیسمی قرار داشت که تنها به حیات درونی می پرداخت.
با ظهور این جنبش استاندارد های جدیدی در خلق آثار هنری و قضاوت کردن آنها ایجاد شد.
اکنون هنر به صورت ابزاری برای انعکاس درون هنرمند، تصویر کردن جهان خارجی بود،
در نتیجه ارزیابی کیفیت کارها براساس احساسات هنرمند و نحوه بازنمایی آن بود و نه صرف تخیل و یا ترکیب بندی.
نقاشی اکسپرسیونیسم
هنرمندان سبک نقاشی اکسپرسیونیسم معمولاً از ضربه قلم های چرخشی و با اجرای اغراق آمیز استفاده می کردند.
این تکنیک ها برای نشان دادن حالت و عواطف مدفون شده هنرمند که به نوعی واکنش به اضطرابهای دنیای جدید بود قلمداد شد.
این هنرمندان در مواجهه با زندگی شهری اوایل قرن 20 جریانی انتقادی علیه جامعه نو به راه انداختند،
که آنرا در پیکره های مارپیچی و رنگهای خام و درخشان نشان می دادند.
ظهور سبک اکسپرسیونیسم
همانطور که گفته شد، ریشه های اکسپرسیونیسم در آثار ون گوگ ،ادوارد مونش، جمیز انسور دیده شد،
که البته هر یک از آن ها در سالهای مابین 1880-1900 میلادی دارای سبک خاص خود بودند.
این هنرمندان از خاصیت منحصر به فرد حالت گرایی رنگ و خط در بیان موضوعات داستانی،
میان ترس و وحشت هذیان و فرم های عجیب و غیرمعمول استفاده می کردند.
موج دوم سبک حالت گرایی در سال 1905 در میان هنرمندان آلمانی به رهبری ارنست لودویگ کوشنر بوجود آمد،
وی که رهبری و مدیریت گروه هنری بروکه را به عهده داشت اعضای گروه را به شرح زیر جمع کرد:
- اریک هکل،
- کارل اشمیت روتلف،
- فریتز بلیل،
- امیل نولده،
- مکس پکستاین،
- و اتو مولر
مفاهیم در اکسپرسیونیسم
این گروه همچنین از موضوعات مورد علاقه هنرمندان سال 99-1890 مانند منبت کاری های آفریقایی،
و آثار هنرمندان رنسانس و قرون میانه در اروپای شمال (آلبرشت دورر) و نئوامپرسیونیسم ها و فاویسم ها متاثر بودند.
هنرمندان آلمانی بتا به زودی جنبشی را که دارای خصلت هایی چون خشونت و درشتی بود را بوجود آوردند.
آنها از خطوط زاویه دار نوک تیز و تغییر فرم یافته و ضربه قلم های آشفته و سریع و رنگهای درخشان و متضاد در جهت نشان دادن خیابانهای شهری،
و دیگر موضوعات دنیوی معاصر و ترکیب بندی های شلوغ برای تاکید بر عدم تعادل عاطفی آنها استفاده می کردند.
بسیاری از آثار ایشان بیانگر اضطراب از خستگی، افسردگی، اندوه و خشونت بوده است.
آثار گروه هنری بروکه، باعث شدند که هنرمندان دیگر نقاط اروپا به سمت جنبش اکسپرسیون متمایل شوند.
به طور کلی هنرمندان اکسپرسیونیست آلمانی جریانی را به راه انداختند،
که به سالهای درست بعد از جنگ جهانی اول بر می گردد به این دلیل که این سبک،
تحت تاثیر عوامل پس از جنگ از جمله سرخوردگی ها ناباوری و بیگانگی قرار داشت.
ادوارد مونش در نروژ
نقاش پست امپرسیون اواخر قرن 19 میلادی اهل نروژ، نقش خیلی پر رنگ در ایجاد نهضت اکسپرسیون داشت.
آثار زنده پر از عواطف گرایی وی، مجالی برای اجرا واقعیت درونی هنرمند بودند.
خصوصا که بوم های آتشین او اضطراب فرد را در جامعه اروپایی که به تازگی طعم مدرنیسم را چشیده بود آشکار می ساخت.
در اثر بسیار معروف او به نام جیغ ، تضاد فی مابین معنویت و مدرنیه به مثابه مضمون اصلی کار وی کاملا واضح می باشد.
هنرمندی دیگر از اواخر قرن 19 میلادی که تاثیر خاص بر این جنبش داشت گوستاو کلیمت بود که در گروه هنری هنر نوین وین (اتریش) فعال بود.
در نگاه اول آثار او پر است از عناصری در رنگ های درخشان،
سطوح منقوش به آریه های طلایی
و پیکره های دراز که دارای رنگهای بسیار نامتعارف بودند.
حسن عابدی 2020
www.HassanAbedi.com
دیدگاه خود را بنویسید